دو كلمه حرف حساب
تقدير
احوال من سوخته را از غم ايام بپرسيد
حال دل خونابة من را فقط از جام بپرسيد
شعر و سخنم قصة هجران شد و بدعهدي ايام
گر شاهد اين قصه بجوئيد ز خيام بپرسيد
زنداني زندان جهانم كه بنالد همة عمر
احوال من از مرغ اسير قفس و دام بپرسيد
رسواي جهان گشتم و انگشت نماي همه مردم
انگشت نمائي مرا نيز ز بد نام بپرسيد
ديوانه و سرگشته و بيمار به هر سوي روانم
اين قصه ز ديوانة زنجيري اوهام بپرسيد
هر شهر و دياري بشده گلشن و ما مات بمانديم
از قوم بجا مانده ز مقصود در ايلام بپرسيد
بر صورتمان ساية صد سيلي و يك آخ نگفتيم
از ساحل و از موج كه هرگز نشد آرام بپرسيد
كامي نگرفتيم و برفت عمر به پايان
از سنگ مزار و كفن جوان ناكام بپرسيد
موساي زمانم كه پريشان بشد از قوم يهودا
باور چو نداريد سخن را، ز خاخام بپرسيد
رضوان ز چه رو ناله كند بخت چنين خواست
از شمع كه از آتش غم گرفته الهام بپرسيد
طنز نصيحت
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف
از بزرگي يك نشان داري ولي زير لحاف
بيسوادي، مدرك تحصيليت حرافي است
در عوض مغزت تهي با يك زبان پر ز لاف
اهل فن هم نيستي از علم هم بيبهرهاي
از مَنيّتهاي خود سر در گُمي همچون كلاف
بيثمر، عُمرت برفت بالا كنون در حد شصت
در عوض عقل تو پائين آمده تا زير ناف
صاحبان علم راه زحمت را همي پيمودهاند
جاهل وپروري چون رفتهاي راه خلاف
پندگير اينك ز رضوان بخود آ اي عزيز
عقل و منطق پيشه كن شمشير جهلت كن غلاف
رضوان الوندي- ياردانقليزاده
هفته نامه ی پیک ایلام /peyk-e ilam...
ما را در سایت هفته نامه ی پیک ایلام /peyk-e ilam دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : peikeilama بازدید : 197 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 13:40