خانه بر گسل
دكتر محمدعلي فياضبخش
خشم طبيعت، بلاي آسماني، ابتلائات الهي، مكافات اعمال، اسرار پشت پرده و واژگاني از اين دست، در دسترسترين و در عين حال غير عملياتيترين اظهارات در پي حوادث زميني است. سخن در انكار هيچيك از واژههايي نيست كه برشمردم؛ بلكه كلام متوجه تكاليفي است كه قبل و بعد از حوادث ناگوار متوجه آحاد ما مردمان است. ما نه از پشت پردهي اسرار هستي باخبريم و نه تكليفي در كشف اين اسرار داريم؛ هرچند كه به وجود راز و رمزها و مصلحتها در پس و پيش وقايع اين عالم معتقديم. اين اعتقاد اما به هيچ روي ـ جز در ملاحظات بندگي فيمابين خالق و مخلوق ـ به كار نميآيد؛ چرا كه، نميتوانيم با قاطعيت و اطمينان، خوبي و بدي حوادث زميني را مشخصاً به اسرار سر به مُهر آسماني تحويل و تحليل كنيم؛ كه پس پرده ندانيم چه خوب است و چه زشت؟
نه استناد به ظاهرِ يك روايت و نه اعتقاد به باطن چند حكايت، هيچكدام دليل تامّه براي رمزگشايي از علّت حوادثي نيستند كه علل طبيعي آنها قابل رؤيت و عنايتاند. آنچه ما ميبينيم و ميفهميم اين است كه علت زلزله گسلهاي فعال زيرِ زميناند و آنچه تكليف ماست، خانه بر گسل نساختن است و خانههاي اطراف را مستحكم كردن. بيش از اين، ورود به دنياهايي است كه عجالتاً نه اذن دخولش را خواندهايم و نه بارِ ورودش را يافتهايم.
واعظان و خطيبان، مداحان و مجلس گردانان و تريبون داران، اگر هنري داشته باشند ـ كه دارند ـ تحذير مردمان از بدسگالي و بدكرداري و كژ ترازويي و كژتابي است، و اين، كم هنري و كم تكليفي نيست؛ خواه پيش از زلزله و سيل و توفان و خشكسالي باشد و خواه بعد از آن؛ و مهمتر آن كه، بايد به اصل «بدي» اشاره كنند و بدي را از آن جهت كه بد است نكوهش آورند، نه آن كه به ذوق خويش و يا به توهّم آن كه آخرين فهم را از يك روايت به دست آورده اند، در پس حادثه رمزگشايي كنند و مردمان را به كارهاي كرده و نكرده سزاوار سرزنش بيابند. احدي، جز آن كس كه به پشت پردهي اسرار هستي آگاه است، نميتواند و حق ندارد يك حادثه و فاجعهي طبيعي را تفسير ماوراء طبيعي كند و مثلاً بگويد: اين، بلايي بود به تاوان آن كار ناروا؛ گيرم به روايت و حديثي استناد كند و يا هزار مورد به ظاهر مشابه را گواهي آورد.
اميدوارم اين سخن، كژتابي در فهم نياورد، كه صاحب اين قلم بي اعتقاد به ماوراء و يا بياعتقاد به آثار وضعي اعمال است؛ نه! سخن من تنها يك كلام است: هيچكس نميتواند قسم بياورد كه اين حادثه، پيامد فلان عمل است؛ آري ميتواند بوده باشد و يا نبوده باشد؛ پس در زمان ترديد، بهتر است به علل مشهود و نه حدسهاي محتمل استناد كرد.
شايد اين مقدار كافي باشد، تا اين بار بعد از اين حادثهي دلخراش زمينلرزه و خسارتهاي فراوان، به جاي جستارهاي علل آسماني آن و يا تحويل آن به بد حجابي و كم فروشي و انواع ديگر كژتابيها، فعلاً علل مشهود زميني را شناسايي و مديريت كنيم؛ تمام كه شد، سري هم به آسمان بزنيم؛ كه:
تو كار زمين را نكو ساختي؟
كه بر كار افلاك پرداختي!؟
به نظر نگارنده، يكي از آسيبهاي تربيت ديني، همين «عاقبت انگاري»ها و «اعتماد بر تفسيرهاي ذوقي» است. عاقبتانگاري، يعني به جاي تمركز بر قانع كردن مردم به اينكه «بدي» بد است، مرتباً بدكاران را از سيل و زلزله و توفان بترسانيم؛ و منظور از «اعتماد بر تفسيرهاي ذوقي» آن است، كه استنباط خود را از علتِ يك حادثه، به هزار حادثهي مشابه تعميم دهيم.
در يك كلام، اگر بدترين بدكاران عالم به سيل و توفان و زلزله گرفتار نشوند، نيز همچنان، كارِ بد بد است؛ همچنين است، اگر خوبان عالم هماره درگير حوادث طبيعي شوند، در خوبيشان ـ به استناد حوادث ناگوار ـ نميتوان ترديد كرد.
نتيجهي اخلاقي(!): خانه بر گسل بنا نكنيم، تا خود را مجبور به چنگاندازي و رمزگشايي از اسرار پشت پردهي عالم نبينيم!
هفته نامه ی پیک ایلام /peyk-e ilam...
ما را در سایت هفته نامه ی پیک ایلام /peyk-e ilam دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : peikeilama بازدید : 166 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 19:30